دلنوشته|برایم سخت است از آنان که ندیدهام سخن بگویم
به گزارش نوید شاهد ایلام ، به مناسبت روز شهید، بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان دهلران مسابقهای با عنوان دلنوشته ای به یاد شهدا در بین دانش آموزان استان برگزار کرد که مورد استقبال بینظیر دانش آموزان قرار گرفت که در ادامه یکی از این دلنوشته های برگزیده را با هم میخوانیم.
...اللهم ارزقنی شهادت فی سبیلک خرم آن شهید گمنام که خدا او راسرشناس می سازد. نه آن کس که دیگران سرشناسش کنند. سلام بر تو ای شهید گلگون کفن که از دامان شیر زنانی همچون دیار عزیزم دهلران پرورش یافتید و به عرش رسیدید.
برایم سخت است از آنان که ندیده ام سخن بگویم، آنان که افتخار در دل تاریخ اند. بغض های حقیر ما، رو به روی تصاویر گلگون شما سرازیر می شود و راه را برای کلام می بندد؛ با شما شقایق هایَم.
از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟
واژه های خاکستر گونه ما، فقط بلدند رو به روی شما ضجه بزنند. اما کاش می دانستند که یاد شما حرکت است؛ حرکتی برای بهبودی وضعِ «بودن». چه باید گفت که شما حنجره های خود را عبور دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر، آن سوی مرزهای ندیدن؛ جایی که واژه ها یافت نمی شوند، تا شما را با آن ستود.
اصلاً شما که برای تحسین برانگیزی قلم های ما بوسه بر عطر پرواز نزدید! هر روز و هر شب، خاکریزها، با اشک ها و دعاهایتان گره می خورد. شما، دُرُشتناکی شب را با تکبیرهای فاتحانه تان درهم می شکستید و روزهای سنگر را سپیدتر از بال های کبوتران می کردید.
ما مانده ایم و یاد شما بدا به حال ما، اگر یاد شما را زندگی ما قاب نگیرد. اینجا فراوانند داغهای کمرشکن و زخمهایی که شما مرهمشان هستید؛ شما را میگویم که نگاهتان رفت و در جهت قبله پروانه ها خانه کرد.
وقتی دست نوشته های شما خوانده میشود، درمییابیم که شما نام دیگر خورشیدید و قرابتی نزدیک با خود عشق دارید.
وقتی وصیت نامه های شما را میخوانند، تازه میفهمیم چرا با عزم آخرین نفر از شما، آسمان چمدان خود را بست و کوچید تا بر شرم خویش نیفزوده باشد. وقتی عکس شما را در ذهن خویش ورق میزنیم، تازه میفهمیم که عکسهای تک تک شما اشاره میکرده است به بهترین فصل حیات و ما غافل بودیم. حال ما مانده ایم و دستانی که به دیواره های قفس میخورد. ما مانده ایم و نام جاوید شما که از لمس رهایی، خنده میزند.
ما مانده ایم و موسم یاد شما که روزهای ما را ترمیم میکند.اصحاب کهف پس از سیصدسال وقتی برگشتند دریافتند که دیگر از جنس مردان شهر نیستند....!
شما فداکاران که سال ها از شهر و دیارتان دور بودید!! اکنون که باز گردید آیا این شهر همان شهر است؟آیا تفکراتشان، ارزشهایشان و سادگی شان با شما تناسبی دارد؟ با خودمان چه کرده ایم؟ بدا به حال ما.....
اما شهدای گلگون کفن با بغضی شکسته می گوییم شاید نتوانیم درجایگاه شما باشیم اما شما را فراموش نکرده ایم.
اصلاً مگر حماسه، شهادت، هویزه، طلائیه، بستان، قلاویزان، صدای غرش توپ ها، باکری ها، چمران ها و آوینی ها و...فراموش شدنی هستند؟ ای شهدای گمنام و ای غلطیده شدگان در سرب های سرد که به عشق امام و میهن و انقلاب اسلامی سر به سودای عشق گذاشتید. راه شما و اندیشه و تفکر شما در روح و روان ما جای دارد. شهدای عزیز کمک مان کنید که در این سال جدید متحول شویم و بیاموزیم که چگونه ادامه دهنده راهتان باشیم.
ارادتمندتان،روژیناآریانفر
دانش آموز دبیرستانشاهد - خواهر شهید فریداله مرادی